ریتا تورن کویست ـ فرشور
(متولد ۱۹۳۵)
آمستردام، هلند
برنده جایزه «بوم طلائی»
(۱۹۹۳)
برگردان
میم حجری
- کارلا پهلوی من نشسته است.
- کارلا سررشته زیادی در نقاشی ندارد.
- صفحه کاغذ خود را پاره میکند و صفحه جدیدی میگیرد.
- پس از مدتی از من میپرسد که چه باید نقاشی کرد.
- «چیز سادهای رسم کن»، میگویم.
- «مثلا، عکس تپههائی را بکش و بر بالاترین قله تپهها عکس صلیب گورستان شهدا را.
- بدین طریق میتوانی در یک چشم به هم زدن کار را تمام کنی.»
- او هر آنچه را که من گفته ام، مو به مو نقاشی میکند و یک دقیقه بعد، نقاشی اش را نشانم میدهد.
- نظر مشترک من و او این است که نقاشی او کسل کننده از کار در آمده است.
- من آهسته پیشنهاد میکنم که عکس پرچم برافراشتهای را هم بدان اضافه کند و عکس چند پرنده ـ مثلا دستهای از مرغابیهای وحشی ـ را در آسمان رسم کند، که با آرایشی به شکل علامت پیروزی (V) پیش میپرند.
- «علامت پیروزی را چطوری بکشم؟»، کارلا میپرسد.
- میگویم :
- «چیز پیچیده و بغرنجی نیست.
- مرغابی ئی در جلو و بقیه مرغابیها به شکل عدد هفت، به دنبالش.
- عکس مرغابیها را هم مثل عدد هشت رسم کن.
- پرندهها در آسمان این طوری به نظر میرسند.»
- «حق با توست»، کارلا میگوید و در عرض ده ثانیه علامت پیروزی بی کم و کاستی، متشکل از مرغابیها رسم میکند.
- تپهها را سبز خاکستری و زرد قهوهای رنگ میزند.
- آسمان را آبی روشن، با چند ابر سفید در آن، پرچم را قرمز و سفید و آبی و صلیب را قهوهای تیره، رنگ میزند.
- کارلا و من نقاشیهای مان را همزمان تحویل میدهیم.
- معلم نگاهی سرسری به نقاشی من میاندازد و بعد محو تماشای نقاشی کارلا میشود، نه دل از آن میتواند بر کند و نه چشم از آن میتواند بردارد.
*****
- سابینه در ردیف اول، تنهای تنها، در آخرین صندلی سمت راست، دم در کلاس نشسته است و در تمام مدت، بازویش را روی نقاشی اش گرفته است.
- با شنیدن صدای زنگ سیاحت، نقاشی اش را برمیدارد، در جیب میچپاند و به سرعت از کلاس بیرون میدود.
- دو سال صلح!
- سابینه در باره دو سال صلح چه میتواند کشیده باشد؟
- شاید چیزی در باره اردوگاه هند هلند (اندونزی) نقاشی کرده باشد، چیزی در باره بلائی که ژاپنیها سر هلندیهای آنجا آورده اند.
- مادر بزرگ من که از هند هلند آمده، میگوید که رفتار موفها (آلمانیهای فلان فلان شده) با ما به مراتب بهتر از رفتار ژاپنیها با هلندیها در هند هلند بوده است.
- او بعضی وقتها ژاپنیها را نیپ مینامد و فکر میکند که فحشواژه «نیپ» بدتر از فحشواژه «موف» است.
- شاید سابینه نقاشی اش را در خانه در ته کشوی میزی قائم کند و یا در کمدی در پستوئی.
- کمدی که هرگز کسی غیر از خودش درش را باز نمیکند.
ادامه دارد.